English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 246 (3696 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
with reference to U با اشاره به
in reference to U با اشاره به
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
slur U اشاره
slurred U اشاره
slurring U اشاره
slurs U اشاره
warning U اشاره
warnings U اشاره
circular U فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circulars U فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
manifest U اشاره
manifested U اشاره
manifesting U اشاره
manifests U اشاره
gesticulation U اشاره با سر و دست
gesticulations U اشاره با سر و دست
implication U اشاره
implications U اشاره
reference U اشاره
references U اشاره
stack U محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
stacked U محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
stacks U محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
suggestion U اشاره
suggestions U اشاره
signal U با اشاره رساندن
signaled U با اشاره رساندن
signalled U با اشاره رساندن
biased U داده یا رکوردی که به انتها اشاره میکند
cue U اشارت اشاره برای راهنمایی خواننده یاگوینده یا بازیگر چوب بیلیارد
cue U : اشاره کردن راهنمایی کردن
cues U اشارت اشاره برای راهنمایی خواننده یاگوینده یا بازیگر چوب بیلیارد
cues U : اشاره کردن راهنمایی کردن
indication U اشاره
pointer U اشاره گر
pointer U اشاره کننده نشان گیرنده عقربه ی دستگاه اندازه گیری
pointers U اشاره گر
pointers U اشاره کننده نشان گیرنده عقربه ی دستگاه اندازه گیری
addressing U روش آدرس دهی به داده که در آن اولین دستورالعمل به آدرس اشاره میکند که حاوی آدرس دوم است
suggestive U اشاره کننده
abode U اشاره کردن
abodes U اشاره کردن
motion U اشاره کردن
motioned U اشاره کردن
motioning U اشاره کردن
motions U اشاره کردن
ring U لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
undemonstrative U فاقد ضمیر اشاره غیر مدلل
inkling U اشاره
byword U اشاره یانگاه مختصر
bywords U اشاره یانگاه مختصر
expressive U حاکی اشاره کننده
refer U اشاره کردن نشان کردن
referred U اشاره کردن نشان کردن
refers U اشاره کردن نشان کردن
ensign U اشاره دسته
ensigns U اشاره دسته
symbol U رمز اشاره
symbol U اشاره
symbol U رمز اشاره شاخص
intimation U اشاره
intimations U اشاره
indirect U روش آدرس دهی داده که اولین دستور به آدرس اشاره میکند که حاوی آدرس دوم است
action U اشاره
actions U اشاره
glance U اشاره کردن ورد شدن برق زدن خراشیدن
glanced U اشاره کردن ورد شدن برق زدن خراشیدن
glances U اشاره کردن ورد شدن برق زدن خراشیدن
beckon U اشاره
beckon U اشاره کردن
beckoned U اشاره
beckoned U اشاره کردن
beckoning U اشاره
beckoning U اشاره کردن
beckons U اشاره
beckons U اشاره کردن
mention U اشاره
mention U اشاره کردن
mentioning U اشاره
mentioning U اشاره کردن
mentions U اشاره
mentions U اشاره کردن
implies U اشاره داشتن بر اشاره کردن
imply U اشاره داشتن بر اشاره کردن
implying U اشاره داشتن بر اشاره کردن
wink U باچشم اشاره کردن
winked U باچشم اشاره کردن
winking U باچشم اشاره کردن
winks U باچشم اشاره کردن
infer U اشاره کردن بر
inferred U اشاره کردن بر
inferring U اشاره کردن بر
infers U اشاره کردن بر
suggest U اشاره کردن بر
suggested U اشاره کردن بر
suggesting U اشاره کردن بر
suggests U اشاره کردن بر
nudge U اشاره کردن
nudged U اشاره کردن
nudges U اشاره کردن
nudging U اشاره کردن
hint U اشاره
Other Matches
innuendo U اشاره تلویحا اشاره کردن
innuendoes U اشاره تلویحا اشاره کردن
innuendos U اشاره تلویحا اشاره کردن
hinted U اشاره
hints U اشاره
prompting U اشاره
promptings U اشاره
beck U اشاره
gesture U اشاره
tip U اشاره
nutation U اشاره با سر
insinuative U اشاره
gestured U اشاره
gesturing U اشاره
allusion U اشاره
allusions U اشاره
referral U اشاره
referrals U اشاره
cell pointer U اشاره گر سل
inking U اشاره
insinuation U اشاره
sign language U مکالمه با اشاره
demonstrative U اسم اشاره
demonstrative U صفت اشاره
suggestible U اشاره کردنی
allude U اشاره کردن
sign language U زبان اشاره
alludes U اشاره کردن
alluding U اشاره کردن
to bring up U اشاره کردن
alluded U اشاره کردن
to raise U اشاره کردن
to touch upon U اشاره کردن
to touch on U اشاره کردن
sign languages U مکالمه با اشاره
sign languages U زبان اشاره
tuch U اشاره کردن
to throw out U اشاره کردن
to make a motion U اشاره کردن
indicant U اشاره نما
indicatively U بطور اشاره
insinuatingly U اشاره کنان
that U اشاره بدور
modally U با اشاره بوجه
pointing device U دستگاه اشاره گر
stack pointer U اشاره گر پشته
sp U اشاره گرپشته
record printer U اشاره گر رکورد
geste U قیافه اشاره
gest U قیافه اشاره
adumbrative U اشاره کننده
allusive U اشاره کننده
cheep U اشاره مختصرکردن به
short notice U باکوچکترین اشاره
d. adjective U صفت اشاره
d. pronoun U ضمیر اشاره
eyewink U اشاره با چشم
flag wagging U اشاره باپرچم
signaller U اشاره کننده
hand gesture U اشاره دست
cheep U اشاره مختصر
insinuated U به اشاره فهماندن
insinuates U به اشاره فهماندن
point U اشاره کردن
as previously mentioned <adv.> U همانطور که اشاره شد
hints U اشاره کردن
hinted U اشاره کردن
hint U اشاره کردن
as already mentioned <adv.> U همانطور که اشاره شد
insinuate U به اشاره فهماندن
he was signalled to go U باو اشاره شد که برود
he was motioned to go U باو اشاره شد که برود
insinuative U اشاره کننده خود جا کن
insinuator U چاپلوس اشاره کننده
impilcative U اشاره کننده رساننده
pointer chain U زنجیر اشاره گرها
pointer chasing U تعقیب اشاره گرها
contra indicate U اشاره برخلاف داشتن
to make a gesture of apology U با اشاره معذرت خواستن
poniter U عقربک اشاره کننده
he gave me a sign to go U اشاره کرد که بروم
he aimed it at me U اشاره اش بمن بود
implicit U اشاره شده مفهوم
pinpoints U با دقت اشاره کردن به
as already mentioned <adv.> U همانطور که قبلا اشاره شد
as previously mentioned <adv.> U همانطور که قبلا اشاره شد
to point to something U به چیزی اشاره کردن
pinpointing U با دقت اشاره کردن به
pinpointed U با دقت اشاره کردن به
pinpoint U با دقت اشاره کردن به
above noted U بالا اشاره شده
gesticulator U اشاره کننده با سر و دست
connote U اشاره ضمنی کردن
connotative U اشاره ضمنی کننده
the question referred to above U موضوعی که در بالا بدان اشاره شد
to smack of something <idiom> U اشاره کردن [اصطلاح مجازی]
indicative U خبر دهنده اشاره کننده
indicates U نمایان ساختن اشاره کردن بر
gesticulative U وابسته به اشاره با سرو دست
indicated U نمایان ساختن اشاره کردن بر
indicate U نمایان ساختن اشاره کردن بر
to bechon to a person to come U اشاره بکسی کردن برای دعوت وی
determiners U مشخص کننده ضمیر یا صفت اشاره
determiner U مشخص کننده ضمیر یا صفت اشاره
determinative U اسم اشارهء صفت یا ضمیر اشاره
to tip one the wink U با اشاره چشم چیزی رابکسی رساندن
i waved him nearer U با دست اشاره کردم که نزدیکتر بیا
With a long face . U با لب ؟ لوچه آویزان ( اشاره به ناکامی وعدم موفقیت )
freddie U اشاره به ایستگاه یا یکان کنترل کننده در درگیریهای هوایی
indegree U تعداد لبههای جهت دار که به سمت یک گره اشاره میکند
gesticulating U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
nil pointer U اشاره گری که برای بیان انتهای یک لیست پیوندی بکارمی رود
k U به هنگام اشاره به فرفیت با مسامحه می توان معادل 4201 دهدهی دانست
gesticulate U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulated U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulates U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
bubble help U خط ی روی صفحه نمایش برای نشان دادن آنچه شما به آن اشاره می کنید
Gezellig <adj.> U دنج دلپذیر راحت. اشاره ضمنی به زمانی که با عزیزان بعد از چند وقت دوری میگذرانید.
absolute address U مرجع صفحه گسترده که همیشه به یک خانه اشاره میکند حتی اگر به محل دیگر کپی شود
bourgeois <adj.> U از ویژگی های این طبقه متوسط، به طور معمول با اشاره به ارزشهای مادی ادراک شده و یا نگرش مرسوم
processor bound U اشاره به فرایندهایی میکندکه به محض استفاده از واحدپردازش مرکزی جهت اجرای پردازش یا محاسبه حقیقی سرعتش کم میشود
yalta conference U م تشکیل یک سازمان جهانی برای صلح و امنیت جهان تاکید و بر پارهای تصمیمات دیگر که قبلا" در منشوراتلانتیک به ان اشاره شده بودتاکید شد
forward pointer U اشاره گری که محل داده بعدی در یک ساختار داده را بیان میکند
threads U ساختاری که در آن هر گره اشاره گری به گره دیگر دارد
thread U ساختاری که در آن هر گره اشاره گری به گره دیگر دارد
To cry wolf . U آی گرگ آی گرگ کردن ( اشاره بداستان چوپان دروغگه )
As stated above. U همانطور که دربالاآمده است ( اشاره شده است )
pull down menu U فهرستی که میتواند توسط تیک کردن اشاره گر ماوس بر روی عنوان ان و یا توسط فشردن دکمه صفحه کلیدنمایش داده
hottest U کلمهای در متن نمایش داده شده که در صورتی که نمایشگر به آن اشاره کند یا آنرا انتخاب کند کاری انجام میدهد
hotter U کلمهای در متن نمایش داده شده که در صورتی که نمایشگر به آن اشاره کند یا آنرا انتخاب کند کاری انجام میدهد
hot U کلمهای در متن نمایش داده شده که در صورتی که نمایشگر به آن اشاره کند یا آنرا انتخاب کند کاری انجام میدهد
sets of bill U نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
defect skipping U روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
chains U متصل کردن فایل و داده ها پشت سر هم به طوری که به هر فایل یا داده بعدی یک اشاره گر وجود دارد
chain U متصل کردن فایل و داده ها پشت سر هم به طوری که به هر فایل یا داده بعدی یک اشاره گر وجود دارد
insinuated U داخل کردن اشاره کردن
designative U اشاره کننده تعیین کننده
insinuate U داخل کردن اشاره کردن
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
insinuates U داخل کردن اشاره کردن
with reference to letter no U با اشاره بنامه شماره ....عطف بنامه .......نسبت بنامه ......
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
referring to your letter of U با اشاره بنامه .......عطف بنامه ....... راجع بنامه .......
hands of Fatima U طرح دستان فاطمه [نوعی فرش محرابی که در آن دو نگاره کف دست استفاده می شود و جلوه ای از حالت سجود یک مسلمان و اشاره به اصول دین را نشان می دهد. این طرح بیشتر مربوط به قفقاز و شرق ترکیه بوده است.]
Recent search history Forum search
1ترجمه ی stirling numberبه انگلیسی؟
1i wish to wish the wish the wish you wish to wish the wish
1coffee table conversation piece
1old stonyface
1Current passworda
1to as
1STARS CANT SHINE WITHOUT DARKNESS
1it was suggested that an initial application of one or two iterations of the Gauss-Seidel method from a flat voltage estimate would be sufficient to start things off properly.
1a bitch nigga dats ashit idont like
1معنی کلمه procom
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com